Baran2008’s Blog


Posted in Uncategorized توسط baran2008 در مارس 28, 2009

شاید فردایی نباشه
شاید صبح دیگه منی وجودنداشته باشه
اونوقت اینجا چی می شه
شما ها خبرمیشین؟
نه
کسی منو اینجا نمی شناسه
مثل سادگی بسته شدن زندگی من ا ینجا هم ساده بسته می شه
میز توی اداره؟
دوستام
کتاب هام
جانمازم
عطرم
………
من هیچ چیزی ندارم….
حتی یادی کوتاه
…خدا
یعنی اون منو یادش میاد؟

Posted in Uncategorized توسط baran2008 در مارس 27, 2009

چون توانستم ندانستم چه سود
چون بدانستم توانستم نبود

Posted in Uncategorized توسط baran2008 در مارس 27, 2009

پیاده شطرنج هم اگر راه را تا آخر ادامه دهد وزیر می شود

شب

Posted in Uncategorized توسط baran2008 در مارس 26, 2009

کنار یک لحظه سکوت صدایی را شنیدم
کوتاه
آرام
….گنگ ،مبهم
دم ,بازدم
دوباره
دم ,باز دم
مدتها بودم این صدارو نشنیده بودم
میان هیا هوی روزگار حتی این ها روهم گم کردمl
دم،باز دم
نفس های من
چه صدایی!
چقدر پیر تر شده این صدا

Posted in Uncategorized توسط baran2008 در مارس 22, 2009

سلام ساحل جان -سال نو مبارک
سلام زیبای شب -سال نو شما مبارک
سلام علی آقا-سال نو تون مبارک
سلام دیپلمات -سال نومبارک
و هر کسی که از اینجا عبور می کند و من نمیدانم

Posted in Uncategorized توسط baran2008 در مارس 21, 2009

دلم فریاد میخواهد
ولی درانزوای خویش چه بی آزار بادیوارنجوا می کنم هر شب

بنظرم

Posted in Uncategorized توسط baran2008 در مارس 20, 2009

تنها فرق امشب با دیشب این است که ما امشب راسال نو می نامیم ولی دیشب راپارسال

همه

Posted in Uncategorized توسط baran2008 در مارس 19, 2009

همه چیز میچرخد
همه چیز میگردد
همه در دل من میمیرند
همه از نو زنده
همه با هم بیدار
همه را خواباندم
وتو
لعنت بر تو
همچنان بیداری

Posted in Uncategorized توسط baran2008 در مارس 19, 2009

تنها مشکل من مثل تو بودن است

Posted in Uncategorized توسط baran2008 در مارس 19, 2009

به وسعت تنهایی تمام انسانهای تنها …تنهاییم را پنهان می کنم

صفحهٔ بعد »